دیروز رفتیم دکتر. یعنی اول رفتیم پیش عمه زهرا که دکتر نقیبی ازت عکس بگیره که من ببینم پسر گلم رو. دکتر حسابی نگات کرد و دائم می گفت ماشاا... همه چیزش سالمه. هیچ مشکلی نداره و بعدش یک عکس خوشگل ازت گرفت و داد به من.
بعد از سونوگرافی رفتیم پیش دکترت. خانم دکتر زجاجی. من میخواستم خودمو به مریضی بزنم که بتونم ازش مرخصی بگیرم و این ماه های آخر رو حسابی استراحت کنم تا تو خوب رشد کنی. اما وقتی سونوگرافی رو دید گفت این که همه چیزش عالیه. واسه چی میخوای مرخصی بگیری؟ تازه ۲ کیلو هم اضافه کرده بودم. فشارم هم خوب بود. شده بود ۱۲ که اینا همش بخاطر توئه عزیز مامان.
خلاصه گفت باید بری سرکار و مرخصی لازم نداری. ماشاا... پسرت پهلوونه. بعدشم گفت حالا بیا صدای قلب آقا ماهان رو گوش بده. عشق مامان، بابا مهدی هم اومده بود و واسه اولین بار بود که میخواست صدای قلبت رو گوش بده. دکتر دستگاه رو گذاشت رو شکم من و صدای قلبت تو اتاق پخش شد. بابا مهدی حسابی ذوق کرده و چشماش برق میزد. خلاصه کلا خیالمون راحت شد که ماهانمون سالم و سلامته.
عشق من بازم مواظب خودت باش. چیز دیگه نمونده که بیای پیشمون. واسه رسیدن اون موقع لحظه شماری میکنیم. پس خوب رشدکن عزیزم. دوست داریم ماهانم .....
سلام ماهان جونی و مامان گلش .وبلاگت خیلی قشنگه و این آهنگت که دیگه معرکس از مدل تخت و کمدت هم خیلی خوشم اومد اشکالی نداره اگه منم ازش الگو بگیرم واسه پسریم
مرسی گندم جون. چشات قشنگه. نه عزیزم چه اشکالی داره خانمی... هروقت هم که ساخت کمدش تموم شد عکسش رو واست میفرستم تا ببینی عزیزم....